[نفت] ورق پنبه ی نسوز
دیکشنری انگلیسی به فارسی
فاش کردن، خیانت کردن، تسلیم دشمن کردن، خیانت کردن به سایر معانی: به دشمن کمک کردن، عهدشکنی کردن، گیر دادن، نارو زدن، مایوس کردن، سرخورده کردن، گمراه و سپس ترک کردن، از راه به در کردن، (برخلا ...
(verb transitive) تسلیم دشمن کردن، خیانت کردن به، فاش کردن
سینی فنجان [علوم و فنّاوری غذا - قهوهپژوهی] بخشی از اسپرسوساز که، پیش از عصارهگیری، فنجانها را بر روی آن قرار میدهند ...
واژههای مصوب فرهنگستان
(حقوق - حیوان بی صاحب یا حیوانی که گم شده و کسی ادعای مالکیت آن را نکرده است) بی صاحب، گمره، گمگشته، (شخص یا چیزی که در جای خود نباشد) نا به جا، دور از جای خود، گمگشته estray cattle گاوهای ب ...
اوخودرارسواساخت
مجسم کردن، توصیف کردن، تصویر کشیدن سایر معانی: تصویر کردن، (رخساره) کشیدن، فرتور کردن، رخ نگاشت کردن، شرح دادن، باز نمود کردن، نشان دادن، وصف کردن، (فیلم و تئاتر و غیره) نقش کسی را بازی کردن ...
پیکر نگار، صورتگر سایر معانی: پیکر نگار، صورتگر
[عمران و معماری] پاشور حمام
ولگرد، ولگردی، راه گذر، جانور بی صاحب، سر گردان، اواره کردن، سرگردان بودن، منحرف شدن، سرگردان شدن، گمراه شدن سایر معانی: (از راه خود یا محدوده و غیره) خارج شدن، ول گشتن، (از گله و غیره) جدا ...
[برق و الکترونیک] میدان پراکنده شار مغناطیسی نشتی که به پیچک به بیرون پراکنده می شود و کار مفیدی انجام نمی دهد.
[نفت] خوردگی در اثر جریان هرز