بدبختی، خرابی، کشتی شکستگی، اشغال سبزی، خرد و متلاشی شدن، ویران شدن، خراب کردن سایر معانی: ویرانی، کشتی غرق شده، تکه ی چیزی که درهم شکسته شده است، خزه ی دریایی که بر ساحل آمده است، شکنجه داد ...
دیکشنری انگلیسی به فارسی
خرابی، کشتی شکستگی، لاشه کشتی و هواپیما و غیره، سربه سر کردن، خراب کردن سایر معانی: (کالا و بخش های شکسته ی کشتی که به ساحل آورده می شود) آب آورده، موج آورده، لاشه، تکه پاره، (کشتی) شکستگی، ...
گردش، پیچش، چرخش، گرداندن، زور اوردن، بزور قاپیدن و غصب کردن، واداشتن، پیچاندن، چلاندن سایر معانی: (با زور یا ترفند) به دست آوردن، غصب کردن، تحریف کردن، واتگردانی کردن، دستکاری کردن (متن)، و ...
تقلا، کشتی، کشمکش، گلاویز شدن، کشتی گرفتن، دست به گریبان شدن، تقلا کردن سایر معانی: درگیر شدن با، کلنجار رفتن، دست و پنجه نرم کردن، درکشاکش بودن، کشتی گیری کردن، (با تقلا) جابه جا کردن، حرکت ...
پیچ و تاب خوردن، بخود پیچیدن، ازرده شدن سایر معانی: به خود پیچیدن، بی قرار شدن، پیچیدن، پیچاندن، پیچ و تاب دادن، کج و معوج کردن، (از شرم یا تنفر) رنج بردن، چندش شدن، بی قراری، وول خوری، حرکت ...
اشعه ی مجهول، پرتو ایکس، اشعه ی رونتگن، ایکس پرتو، (با اشعه ی ایکس) عکس، دستگاه عکس برداری (با اشعه ی مجهول)، وابسته به پرتو ایکس، اشعه مجهول، اشعه ایکس، با اشعه ایکس امتحان کردن، عکسبرداری ...
بیگانهریخت [زمینشناسی] ← بیوجه
واژههای مصوب فرهنگستان
بافت دانهای بیگانهریخت [زمینشناسی] بافت آذرین ویدایی (phaneritic texture) که بخش اعظم آن از دانههای هماندازۀ بیوجه تشکیل شده است ...
(نام بازرگانی ماشین نسخه برداری)، زیراکس [سینما] زیراکس
سنتور چوبی، زیلوفون سایر معانی: (ساز موسیقی پیانو مانند) زیلوفون، گزیلوفون
زردی، زرده تخم مرغ، ترسو، زرد، عسلی، اصفر سایر معانی: زرگون، طلایی، رنگ و رو رفته، (در اثر کهنگی و غیره) زرد شده، زردپوست، نژاد زرد، (امریکا - عامیانه) ترسو، بزدل، رنگیزه ی زرد، رنگ زرد، زرد ...
(در سوئیس و اتریش)، دلی دلی کردن، یودل - یودل کردن (شبیه تحریر در آواز فارسی)، تحریر کردن، صدای اواز مانند دلی دلی که اهالی سویس و مردم کوهستانی دراواز خود تکرار میکنند