معنی

زردی، زرده تخم مرغ، ترسو، زرد، عسلی، اصفر
سایر معانی: زرگون، طلایی، رنگ و رو رفته، (در اثر کهنگی و غیره) زرد شده، زردپوست، نژاد زرد، (امریکا - عامیانه) ترسو، بزدل، رنگیزه ی زرد، رنگ زرد، زرد شدن یا کردن، (تخم مرغ) زرده (yolk بیشتر به کار می رود)، (جمع - انواع آفت های گیاهی که موجب زردی برگ ها می شوند) زردی، زرد انگل، (جمع - به ویژه در دام ها) یرقان
[نساجی] زرد

دیکشنری

رنگ زرد
اسم
jaundice, yellow, icterus, autumnزردی
yolk, yellowزرده تخم مرغ
صفت
yellow, citrine, pale, canary, wanزرد
timid, sheepish, shy, meticulous, timorous, yellowترسو
yellowاصفر
honeyed, melliferous, mellifluent, mellifluous, yellow, honey-coloredعسلی

ترجمه آنلاین

زرد

مترادف

متضاد

واژه‌های مشابه

پیشنهاد شما

کاربر گرامی، می‌توانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.