معنی

گردش، پیچش، چرخش، گرداندن، زور اوردن، بزور قاپیدن و غصب کردن، واداشتن، پیچاندن، چلاندن
سایر معانی: (با زور یا ترفند) به دست آوردن، غصب کردن، تحریف کردن، واتگردانی کردن، دستکاری کردن (متن)، وارونمایی کردن، (با تکان یا چرخش) از جا کندن، درکشیدن، چلاندن پارچه، فشاراوردن
[مهندسی گاز] گرداندن، پیچاندن، چرخش

دیکشنری

از دست دادن
اسم
circulation, flow, turn, excursion, twirl, wrestگردش
rotation, spin, turn, swirl, revolution, wrestچرخش
torsion, deflection, curvature, deflexion, intorsion, wrestپیچش
فعل
cause, wrest, stand, appoint, put throughواداشتن
contort, twist, wrest, turn, bolt, distortپیچاندن
wrest, squeeze, straitenزور اوردن
turn, operate, inflect, manage, wheel, wrestگرداندن
squeeze, crush, press, wring, wrestچلاندن
wrestبزور قاپیدن و غصب کردن

ترجمه آنلاین

مچ گیری

مترادف

واژه‌های مشابه

پیشنهاد شما

کاربر گرامی، می‌توانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.