قاب کناری [حملونقل ریلی] بخش جانبی فولادی بوژی سهتکه که نیروهای قائم را از چرخها به جعبۀ یاتاقان یا از پایه به گهوارۀ بوژی منتقل میکند ...
واژههای مصوب فرهنگستان
کار یا چیز فرعی، از بازی یا معرکه خارج کردن سایر معانی: (بویژه ورزش) از شرکت بازداشتن یا بازماندن، (فوتبال و تنیس و غیره) هر یک از دو خط طرفین زمین، خط جانبی، (جمع) زمین خارج از هر یک از این ...
دیکشنری انگلیسی به فارسی
پیاده رو سایر معانی: پیاده رو [عمران و معماری] پیاده رو
مریی، مطبوع نظر، مورد نظر سایر معانی: خوش منظر، خوش منظره، مقبول
اعلان، اثر، نشان، نشانه، صورت، علم، تابلو، رمز، علامت، ژست، ایت، امضاء، نشان گذاشتن، امضاء کردن، پاراف کردن، اشاره کردن سایر معانی: نماد، (مغازه یا موسسه - راهنمایی رانندگی) تابلو، (جانور) ر ...
اثر، دستینه، امضا، پاراف، امضاء، امضاء کردن، صحه، توشیح سایر معانی: رقم، نشان ویژه، علامت مشخصه، (هر چیزی که به جای امضا به کار رود) مهر، عمل امضا کردن، رجوع شود به: theme song [کامپیوتر] ام ...
معنی، اظهار، مفهوم، مفاد، تعیین، ابلاغ، نص صریح سایر معانی: چم، آرش، ابلاه [سینما] مفهوم - رسانایی [نساجی] معنا - مفهوم [ریاضیات] دلالت، معنی
ساکت، ارام، بی صدا، صامت، خاموش، بی حرف، خمش، خموش سایر معانی: بی سروصدا، آرام، بی سخن، کم حرف، کم سخن، لال، گنگ، بی زبان، بی توضیح، کم صدا، کم سروصدا، نهفته، مگوی، نگفتنی، غیر ملفوظ، ناملفو ...
براق، صاف، نرم، ابریشمی، حریری، ابریشم پوش، ابریشم نما کردن سایر معانی: (مجازی) خوشایند، پرتجمل، ملایم، لطیف، پرندین، ملبس به ابریشم، ابریشم مانند، پرجلا [نساجی] ابریشمی - نرم و لطیف - براق ...
نقره، سیم، پول نقره، نقره پوش کردن، نقره فام شدن سایر معانی: پول، ثروت، مال و منال، نقره فام، سیمین فام، سیمگون، سفید خاکستری، نقره ای، دارای نقره یا روکش نقره یا آب نقره، وابسته به نقره، (پ ...
خیال، شبح، تمثال، صورت خیالی، نمودناک، شباهت وهمی، شباهت ریایی، شباهتتصنعی سایر معانی: تصویر، فرتور، وانمودگر، تظاهر، ریاکاری
خالصانه، باشرافت سایر معانی: ارادتمند شما، مخلصشما