معنی

نقره، سیم، پول نقره، نقره پوش کردن، نقره فام شدن
سایر معانی: پول، ثروت، مال و منال، نقره فام، سیمین فام، سیمگون، سفید خاکستری، نقره ای، دارای نقره یا روکش نقره یا آب نقره، وابسته به نقره، (پول) بر مبنای نقره، بلیغ، روان، فصیح، سلیس، نقره فام کردن یا شدن، سیمین رنگ کردن یا شدن، گینه (نشان: ag، وزن اتمی: 107/868، شماره ی اتمی: 47، چگالی: 10/43، نقطه ی گداز: 961/9 درجه سانتیگراد، نقطه ی جوش: 2163 درجه سانتیگراد)، سکه ی نقره، کارد چنگال (از نقره یا فلز دیگر - silverware هم می گویند)، ظروف نقره ای، ماده ی نقره فام که پشت آینه می مالند، ملح نقره (در عکاسی)، مخفف: silver medal، هوادار پایه ی نقره، دارای صدا یا تن سیمین (ملایم و آشکار)، وابسته به جشن 25 سالگی ازدواج (و غیره)، آب نقره دادن، با نقره روکش کردن، اکلیل زدن، نقره ای کردن یا شدن
[شیمی] نقره، سیم، گینه
[برق و الکترونیک] نقره عنصر فلزی قیمتی که رسانایی الکتریکی آن بهتر از مس است . از آن در ساخت نقاط اتصال رله ها و سوییچها و به صورت آبکساری روی قطعات الکترونیکی، به دلیل مقاومت بالا در برابر خوردگی، استفاده می شود . عدد اتمی آن 47 و وزن اتمی آن 07/87 است .

دیکشنری

نقره
اسم
silver, argent, argentineنقره
cord, wire, string, bream, line, silverسیم
silver, argentپول نقره
فعل
silverنقره پوش کردن
silverنقره فام شدن

ترجمه آنلاین

نقره ای

مترادف

واژه‌های مشابه

پیشنهاد شما

کاربر گرامی، می‌توانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.