فراگیری، اطلاع، معرفت، فضیلت، عرفان، دانش، یادگیری، فضل وکمال سایر معانی: آموزش، علم [برق و الکترونیک] فراگرفتن
دیکشنری انگلیسی به فارسی
در موقعیت بسیار بدی قرار دادن، در معرض خطر (و غیره) قرار دادن
تریبون، میز مخصوص قرائت، میز جاکتابی سایر معانی: (کلیسا) میز ویژه ی قرائت انجیل
نطق، خطابه، خطابت، کنفرانس، سخنرانی، درس، خطابه گفتن، نطق کردن، سخنرانی کردن سایر معانی: (در کلاس یا جلسه ی خطابه) سخنرانی علمی، گفتاره، سخنرانی علمی کردن، خطابه ایراد کردن، متن گفتاره، متن ...
متروکه، متروک، چپ، در طرف چپ سایر معانی: دست چپ، یسار، (از نظر سیاسی) چپ، لیبرال، به سوی چپ، به طرف چپ، (مشت زنی) دست چپ، مشت چپ، ضربه یا مشت با دست چپ، ضربه ی چپ، سمت چپ رودخانه (برای کسی ک ...
مقنن، قانون گذار سایر معانی: نماینده ی مجلس شورا (یا پارلمان)، عضو هیات مقننه [حقوق] قانونگذار، عضو هیأت مقننه
درست، قانونی، مشروع، برحق، حلال زاده، مشروع کردن سایر معانی: دادیکی، پذیرفتنی، معقول، منطقی، به حق، محق، (پادشاه و غیره) وارث قانونی، روا، توجیه پذیر، توجیه کردنی، موجه، به جا، طبق مقررات و ...
قرض دادن، وام دادن، عاریه دادن سایر معانی: عاریه دادن (در برابر: وام گرفتن یا قرض کردن borrow)، (موقتا) دادن به، (مجازی) بخشیدن، رباخواری کردن، قرض با بهره دادن، قر دادن، معطوف داشتن، متوجه ...
کشیدن، دراز کردن، طولانی کردن، دراز شدن سایر معانی: دراز کردن یا شدن، (پیراهن و شلوار و غیره) بلند کردن، بر زمان افزودن، تطویل [ریاضیات] دراز کردن
طولانی، مفصل، طویل، دراز سایر معانی: مطول، خسته کننده، دیریاز، دیرپای [ریاضیات] طویل
مدارا، ملایمت، نرمی، شفقت، رحم، رقت قلب سایر معانی: پر مدارایی، ارفاق، سخت نگیری، آسان گیری، گذشت، عمل مدارا آمیز، کار گذشت آمیز
ذره بین، عدسی سایر معانی: مرجو، بلس، (کالبد شناسی) عدسی چشم، چشم مرجو، (انواع اسباب هایی که برای متمرکز کردن امواج صدا یا میکرو ویو یا الکترون و غیره به کار می رود) همگراگر، بشکل عدسی در اور ...