legitimate
معنی
درست، قانونی، مشروع، برحق، حلال زاده، مشروع کردن
سایر معانی: دادیکی، پذیرفتنی، معقول، منطقی، به حق، محق، (پادشاه و غیره) وارث قانونی، روا، توجیه پذیر، توجیه کردنی، موجه، به جا، طبق مقررات و اصول و غیره، (تئاتر) نمایش روی صحنه و زنده (در برابر نمایش روی فیلم یا تلویزیون و غیره)
[حقوق] مشروع، قانونی، برحق، حلال زاده
سایر معانی: دادیکی، پذیرفتنی، معقول، منطقی، به حق، محق، (پادشاه و غیره) وارث قانونی، روا، توجیه پذیر، توجیه کردنی، موجه، به جا، طبق مقررات و اصول و غیره، (تئاتر) نمایش روی صحنه و زنده (در برابر نمایش روی فیلم یا تلویزیون و غیره)
[حقوق] مشروع، قانونی، برحق، حلال زاده