غیر عادی، مطلق، کاملا، بحداکثر، باعلی درجه، بزبان اوردن، فاش کردن، ادا کردن، گفتن سایر معانی: محض، صرف، کامل، تمام عیار، بی چون و چرا، سراپا، (در اصل) بیرون دادن، ذکر کردن، برزبان آوردن، (با ...
دیکشنری انگلیسی به فارسی
کاملا، بکلی، جمعا، مطلقا سایر معانی: مطلقا، کاملا، بکلی [مهندسی گاز] مطلقا، کاملا، بکلی
گاو چران، راه رفتن اردک وار، کج و سنگین راه رفتن، اردک وار راه رفتن سایر معانی: (مثل مرغابی) راه رفتن، (هنگام راه رفتن) به طرفین خم شدن، بدقواره راه رفتن یا حرکت کردن، تاتی تاتی کردن ...
لنگی چرخ، مردد بودن، تلو تلو خوردن، جنبیدن، وول خوردن، لنگ بودن، مثل لرزانک تکانخوردن، لق بودن سایر معانی: (مثلا در راه رفتن) تلوتلو خوردن، لمبر خوردن، لقاندن، لرزان کردن، تکان دادن، سست بود ...
لق، جنبنده، لرزان سایر معانی: سست، شل، متزلزل، سست بنیان، مرتعش، نوسانی، (امریکا - قدیمی) عضو اتحادیه انقلابی کارگران (در سال 1905 در شیکاگو تاسیس شد)
ساییده، مندرس، پوشیده سایر معانی: اسم مفعول: wear، کهنه، نخ نما، رنگ و رورفته، آسیب دیده (در اثر استعمال یا پوشیدن)، صدمه دیده، خسته، اسم مفعول فعل wear بکلمه مزبور رجوع شود [پلیمر] فرسوده، ...
خرابی، کشتی شکستگی، لاشه کشتی و هواپیما و غیره، سربه سر کردن، خراب کردن سایر معانی: (کالا و بخش های شکسته ی کشتی که به ساحل آورده می شود) آب آورده، موج آورده، لاشه، تکه پاره، (کشتی) شکستگی، ...
صفرتخلیه [مهندسی محیط زیست و انرژی] ویژگی واحد یا تأسیساتی که با بهرهگیری از بازیابی هیچگونه مواد آلاینده به محیط_زیست تخلیه نمیکند ...
واژههای مصوب فرهنگستان
مفهومی که براساس آن وقتی کوارکها به یکدیگر نزدیک و نزدیکتر شوند، برهمکنش قوی بین آنها بهسمت صفر میل میکند [فیزیک]
گزینهای برای تدارک در پروژه بهروشی رقابتی که در آن قیمت پیشنهادی برمبنای هزینۀ کل ساخت یا هزینۀ کل طرح و ساخت، یکی از معیارهای انتخاب است، اما تنها معیار برای انتخاب نهایی نیست [ ...
ارائۀ اطلاعات بههنگام و دقیق دربارۀ موقعیت و تحرکات و وضعیت و هویت واحدها و نفرات و تجهیزات و تدارکات نیروهای خودی [علوم نظامی]
انتقال دانش و مهارتها و روشها و امکانات تولیدی مرتبط با یک فنّاوری خاص برای ایجاد توانمندیهای مشابه مبدأ در مقصد [مدیریت فنّاوری]