مضایقه کردن، محدود کردن، کم دادن، از روی لئامت دادن، بقناعت واداشتن سایر معانی: وظیفه ی محوله، کار، تکلیف، زمان اجرای کار، طول کار، دوران (کار)، (دوران) خدمت، کرانبند کردن، در مضیقه گذاشتن، ...
دیکشنری انگلیسی به فارسی
سهم، تخصیص، تقسیم، تقدیر، پخش، جیره، تسهیم سایر معانی: حصه، سهمیه، بخش، قسمت، توزیع، تعیین، تعیین سهام [ریاضیات] تخصیص اعتبار، تخصیص، تقسیط اعتبار، تسهیم، سهم، اختصاص، تخصیص سهم ...
غبطه خوردن، مضایقه کردن سایر معانی: چرکین کردن، با گل (یا چیزهایی مثل روغن موتور و گریس و غیره) کثیف کردن، سیاه کردن، پژهان بردن، با بی میلی دادن، غرولند کردن [زمین شناسی] غرولند کردن، غبطهخ ...
تقلا، کشمکش، یک دور مسابقه یا بازی سایر معانی: مسابقه، هماوری، زور آزمایی، مدت زمانی که صرف کار یا بیماری و غیره می شود [زمین شناسی] کشمکش، تقلا، یکدور مسابقهیا بازی
سنج، ترتیب زنگهای موسیقی، ناقوس رابصدا دراوردن، صدای سنج ایجاد کردن سایر معانی: آهنگی که از زدن زنگ یا ناقوس یا زنگوله تولید شود، (با زنگ یا ناقوس یا استوانه ای فلزی) آهنگ نواختن، زنگیدن، (ب ...
کارهای عادی و روزمره، کار مشکل، کار سخت و طاقت فرسا سایر معانی: کارهای کوچکی که باید هر روز انجام داد (مثلا در خانه داری یا کشاورزی)، کار روزمره، کار سخت و ناخوشایند، کار پر مشقت، کار طاقت ف ...
سیاه پوست، رنگی، رنگین، ملون، نژادهای غیر سفید پوست سایر معانی: رنگدار، رنگارنگ، دارای رنگ بخصوص، دگرگون شده (از راه غلو کردن یا دستکاری یا تلقین و غیره)، (افریقای جنوبی - معمولا c بزرگ) دور ...
رنگ امیزی سایر معانی: (ماده ی) رنگی، رنگ، رنگدانه، رنگیزه، آب و رنگ، رنگ طبیعی هرچیز، رنگ آمیزی، رنگ زنی، روش رنگ آمیزی، رنگ آرایی، رنگ پردازی، رنگ پوست، چرده، ظاهر ساختگی، وانمود [نساجی] رن ...
رنگسنج [شیمی] وسیلهای برای اندازهگیری نوری که آزمونه (specimen) آن را بازتابانده یا عبور داده است
واژههای مصوب فرهنگستان
درجه، پایه، طبقه، سیکل، مرتبه، رتبه، مرحله، منزلت، زینه، پله، سویه، دیپلم یا درجه تحصیل سایر معانی: مقدار، میزان، (ریاضی) درجه، (آموزش) درجه ی تحصیلی، مدرک دانشگاهی، (دستور زبان) درجه یا صفت ...
بریدن، قلم زدن، نقش کردن، منقوش کردن، حکاکی کردن، کندهکاری کردن در، گراور کردن سایر معانی: حک کردن، کنده کاری کردن، گودنگاری کردن، کندن (روی چیزی)، (عمیقا) تحت تاثیر قرار دادن، (در خاطره و غ ...
قلم زنی سایر معانی: نقش اندازی، حکاکی، کنده کاری، (صفحه یا هر چیز حکاکی شده) نقش افکنه، کنده کاری شده [شیمی] حک کردن (با اسید) [عمران و معماری] کنده کاری [برق و الکترونیک] زدایش حذف بخشهای ن ...