معنی

قلم زنی
سایر معانی: نقش اندازی، حکاکی، کنده کاری، (صفحه یا هر چیز حکاکی شده) نقش افکنه، کنده کاری شده
[شیمی] حک کردن (با اسید)
[عمران و معماری] کنده کاری
[برق و الکترونیک] زدایش حذف بخشهای نامطلوب فلز یا نیمه رسانا با استفاده از واکنش شیمیایی یا الکترولیتی . - لایه گذاری، حک کردن
[نساجی] خوردگی
[ریاضیات] حک کاری، حکاکی، تیزابکاری
[پلیمر] حکاکی، خورندگی نامنظم سطحی، سیاه قلمکاری، ایجاد گروه قطبی

دیکشنری

اچینگ
اسم
etchingقلم زنی

ترجمه آنلاین

حکاکی کردن

مترادف

واژه‌های مشابه

پیشنهاد شما

کاربر گرامی، می‌توانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.