نقطۀ عطف درمان [روانشناسی] وضعیتی در رواندرمانی عموما ناشی از کنشنمایی و رسیدن به یک بینش غیرمنتظره در مُراجع که فرایند بهبودی وی را تسهیل میکند ...
واژههای مصوب فرهنگستان
درمانشناسی، مبحث تداوی سایر معانی: (با فعل مفرد) بخشی از پزشکی که با درمان بیماری سر و کار دارد، عام معالجه، طب دارویی
دیکشنری انگلیسی به فارسی
بنگاه اب درمانى، بیمارستانى که ناخوشیها را در انجا با اب درمان مى کنند
(با فعل مفرد) رجوع شود به: hydrotherapy
دارای خاصیت درمانی، علاج بخش، شفاء بخش سایر معانی: درمانی، معالج، درمان بخش، شفا بخش، علاج، چاره
اردوگاه تندرستی (به ویژه دارای استخر شنا و آب های معدنی)
شفاء بخش، طبی، دارویی سایر معانی: درمانی، وابسته به دوا و درمان، شفا بخش
مقوی، اعاده کننده، تجدید یا مسترد کننده سایر معانی: وابسته به بازگردانی یا اعاده، (سلامتی یا نیرو و غیره) نیرو بخش، سلامتی آور، احیاگر، بازآور، به هوش آور
رفتار، معامله، علاج، درمان، معالجه، تلقی سایر معانی: طرز برخورد، رسیدگی، پردازش، تیمار، مداوا، طرز عمل [سینما] خلاصه داستان - نوشتن و تهیه طرز برداشت فیلم - طرز برداشت و ارائه - پیش نویس فیل ...
همکاری بین مُراجع و درمانگر برای نیل به اهداف توافقشده [روانشناسی]
مربوط به درمان [علوم دارویی]
پایان دادن به بارداری برای حفظ حیات یا سلامت جسمانی یا روانی مادر [علوم سلامت]