دهل، کتری، نقاره، دیگچه، اب گرم کن، جعبه قطب نما سایر معانی: قوری فلزی، دیگ، دیزی، رجوع شود به: teakettle [زمین شناسی] چاله، گودال و یا حفره ای که معمولا از آب پر بوده و به سبب آب شدن یخ های ...
دیکشنری انگلیسی به فارسی
هرزه، شهوانی، شهوت انگیز سایر معانی: وابسته به یا بیانگر شهوت و هرزگی، آژوناک
عصبانی کردن، دیوانه کردن، دیوانه شدن سایر معانی: دیوانه کردن یا شدن
توانا، بزرگ، قوی، نیرومند، مقتدر، زورمند سایر معانی: پرتوان، پرزور، قدرتمند، توانمند، توانگر، سهمگین، سترگ، بسیار محکم، شدید، تهمتن، (عامیانه) بسیار، خیلی، زیاد، یک دنیا
خیساندن، تر کردن، مرطوب کردن، خیس کردن، مرطوب شدن، نمدار کردن، تر شدن سایر معانی: نم زدن، (کمی) خیس کردن [نساجی] مرطوب سازی - مرطوب شدن - تر نمودن - تر شدن [آب و خاک] مرطوب کردن ...
عضلانی بودن سایر معانی: عضلانی بودن
اندکی جوشاندن، جوشانده کردن، نیمه پختن سایر معانی: خیلی گرم کردن، (از شدت گرما)ناراحت کردن، (خوراکپزی) نیم پز کردن، (در آب جوش) کمی پختن، کمی جوشاندن
سودایی، شهوانی، احساساتی، اتشی مزاج سایر معانی: پر احساسات، پرشور، پرسهش، پرسترسا، پر حرارت، پر اشتیاق، شهوتی، پر شهوت، زود خشم، آتشی، غیظی
گروه، جوخهءافراد سایر معانی: دسته ی کوچک، گروهه، (ارتش) دسته (که شامل دو یا چند جوخه squad است و فرماندهی آن به عهده ی یک ستوان است)، (ورزش) بخشی از تیم (مثلا بازیکنان دفاعی در فوتبال امریکا ...
وابسته به عکس یانوشته شهوت انگیز [سینما] هرزه نگار - قبیح نگار
معمارى : تشویه شیمى : تشویه [شیمی] تشویه، برشته کردن [عمران و معماری] تشویه
(عامیانه)، (ورزش) رزرو، بازیکن جانشین