معنی

سودایی، شهوانی، احساساتی، اتشی مزاج
سایر معانی: پر احساسات، پرشور، پرسهش، پرسترسا، پر حرارت، پر اشتیاق، شهوتی، پر شهوت، زود خشم، آتشی، غیظی

دیکشنری

پرشور
صفت
sentimental, pathetic, passionate, gushing, mushy, sensationalاحساساتی
lustful, sensual, carnal, lecherous, passionate, lasciviousشهوانی
irascible, passionate, hypochondriac, atrabiliousسودایی
fiery, passionate, irascible, hot-bloodedاتشی مزاج

ترجمه آنلاین

پرشور

مترادف

متضاد

جمله‌های نمونه

She's a passionate advocate for children's rights.

او یک دفاع‌کننده پرشور برای حقوق کودکان است.

پیشنهاد شما

کاربر گرامی، می‌توانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.