توانا، قابل، لایق، با استعداد، صلاحیت دار، ماهر، دانا، مولد علم، وابسته به علم، جوهردار سایر معانی: توانایی، قدرت، قابلیت، گنجایی، ظرفیت، گنجایش، جربزه، لیاقت، استعداد، عرضه، صلاحیت، قادر، ک ...
دیکشنری انگلیسی به فارسی
با استعداد، زیرک، زرنگ، چابک، معقول، با هوش، ناقلا، با خرد سایر معانی: گر بز، رند، زبر دست، بشول، هژیر، چست، زبل، مرد رند، نیرنگ باز، زرنگ (با تداعی منفی)، آب زیر کاه، رندانه، ماهرانه، زبردس ...
زمخت، بدترکیب، خام دست، ناازموده سایر معانی: دست و پا چلفتی، چلفتی، شلخته، لش، سر به هوا، بد ساخت، بی قواره، ناهنجار، زشت، حاکی از ناشیگری یا بد سلیقگی
تق تق، رخنه، شکاف، کاف، ترق و تروق، انشقاق، ترک، ترکیدن، ترکانیدن، را بصدا دراوردن، شکاف برداشتن، تق کردن، تق تق کردن سایر معانی: ترک خوردن، ترک برداشتن، ترک دار کردن یا شدن، ترک انداختن، کف ...
گوناگون، متلون، شکل پذیر سایر معانی: (p بزرگ) وابسته به یا همانند پروتیوس (proteus)، (زیست شناسی) پروتیان (که از اثر آب یا آنزیم یا اسید بر پروتئین ها به وجود می آیند)، شبیه proteus، متغیر ...
زیرک، کاردان سایر معانی: مبتکر، چاره جو، خوش فکر، خوش قریحه، پر مایه و مبتکر
مواد هوشمند [مهندسی بسپار] موادی با قابلیت حسی و تنظیمی که در برابر تغییرات محیط واکنش پیشبینیشدهای بروز میدهند ...
واژههای مصوب فرهنگستان
مواد هوشمند [مهندسی مواد و متالورژی] موادی با قابلیت حسی و تنظیمی که در برابر تغییرات محیط واکنش پیشبینیشدهای بروز میدهند ...
اختر، کوکب، نجم، خط سفید پیشانی اسب، ستاره، نشان ستاره، درخشیدن، باستاره زینت کردن، ستاره نمایش وسینماشدن سایر معانی: استار، نشان ستاره (معمولا 5 تا 7 پره دارد)، (ستاره خوانی) برج، ستاره ی ه ...
زیرک، متحرک، روان، همه کاره، تطبیق پذیر، دارای استعداد و ذوق، متنوع و مختلط، چندسو گرد سایر معانی: (دارای چند استعداد یا مهارت یا کاربرد) چندکاره، چندهنره، چندکاربردی، همه فن حریف، همه مرده ...
موادی با قابلیت حسی و تنظیمی که در برابر تغییرات محیط واکنش پیشبینیشدهای بروز میدهند [مهندسی مواد و متالورژی]