معنی

زمخت، بدترکیب، خام دست، ناازموده
سایر معانی: دست و پا چلفتی، چلفتی، شلخته، لش، سر به هوا، بد ساخت، بی قواره، ناهنجار، زشت، حاکی از ناشیگری یا بد سلیقگی

دیکشنری

دست و پا چلفتی
صفت
clumsyبدترکیب
rough, crude, clumsy, coarse, gross, ruggedزمخت
unskilful, clumsy, gauche, jackleg, unfledged, unskilledخام دست
clumsy, simple, ungainly, untriedناازموده

ترجمه آنلاین

دست و پا چلفتی

مترادف

متضاد

پیشنهاد شما

کاربر گرامی، می‌توانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.