(عامیانه) مدرک غیر قابل انکار، دلیل گناه، اثبات جرم
دیکشنری انگلیسی به فارسی
وقفه، ایست، ثابت، تعطیل، بدون حرکت سایر معانی: ایستش، بازایستی، توقف، سکون، ایستایی [عمران و معماری] جریان راکد [نساجی] ایست - وقفه - توقف- ثابت
اختر، کوکب، نجم، خط سفید پیشانی اسب، ستاره، نشان ستاره، درخشیدن، باستاره زینت کردن، ستاره نمایش وسینماشدن سایر معانی: استار، نشان ستاره (معمولا 5 تا 7 پره دارد)، (ستاره خوانی) برج، ستاره ی ه ...
بی هسته، هسته درآورده، بی تکژ، بی دانه، سیاه مست، در عالم هپروت
(کبوتر یا پرنده ای که برای جلب کبوتران یا پرندگان دیگر به کار می رود) مرغ دام، کبوتر دام، مرغ گیرانداز، خبررسان
جاسوس سایر معانی: pigeon stool کبوتر یا مره دام که بچوبی بندند
گزارش، شرح، حکایت، داستان، روایت، موضوع، قصه، اشکوب، نقل سایر معانی: شایعه، ماجرا، قضیه، ماوقع، رویداد، شوخی، جوک (joke)، لطیفه، رجوع شود به: short story، طرح داستان، رشته ی داستان، (عامیانه ...
صفحۀ بالاستیغی [علوم تشریحی] صفحهای عرضی که از بالاترین قسمت ستیغ لگن عبور میکند
واژههای مصوب فرهنگستان
یاوه، حرف مفت، فاش کردن، سخن چینی کردن، دری وری گفتن سایر معانی: خبر چینی کردن، افشاگری کردن، لودادن، دهان لقی کردن، حرف مفت زدن، یاوه گفتن
کهنه، مبتذل سایر معانی: پیش پا افتاده، بی مزه، خالی از لطف و تازگی، تکراری
[سینما] بدون انگیزه
خنک، بی روح، بی مزه، بی حس، مرده، بی حرکت سایر معانی: ملال آور، چرند، خنک و بی مزه، بی طعم