اشاره، نشان، نشانه، قرینه، بروز، علامت، دلالت سایر معانی: نشان دهنده، گواه، الزام، بایستگی، (پزشکی) توصیه، تجویز، عمل نشان دادن، نمایه گری، اشعار [عمران و معماری] اثر - نشانه [برق و الکترونی ...
دیکشنری انگلیسی به فارسی
اصطلاحات مخصوص یک صنف، لهجه خاص، سخن دست و پا شکسته سایر معانی: (زبان حرفه ای یا محلی یا بیگانه که برای شنونده نامفهوم و عجیب و غریب می نماید) زبان بیگانه، زبان فنی، زبان زرگری، سخن نامفهوم، ...
بد بو سایر معانی: بدبوی، گند، میگندر، متعفن
شایستگی، لیاقت، خدمت، استحقاق، سزاواری، استحقاق داشتن، سزاوار بودن، شایسته بودن سایر معانی: شایندگی، ارزش، نیکویی، خوبی، (چیز) ارزشمند، در خور قدردانی یا پاداش (و غیره)، (جمع) محسنات، نکات خ ...
اساطیری، وابسته به اساطیر
اساطیر، اسطوره شناسی، افسانه شناسی سایر معانی: دستان شناسی، کتاب اسطوره ها، دستان نامه
سخنگو، گوینده، راوی، گوینده داستان سایر معانی: (کسی که داستانی را می گوید یا می نویسد) داستان سرا، داستان نویس، داستان گو، نقال، (رادیو و تلویزیون) گوینده [سینما] خلاصه داستان - راوی (گوینده ...
پیشین، قدیمی، کهنه، کهن، زمان پیش سایر معانی: (قدیمی - شاعرانه) کهن، باستانی، عتیق، وابسته به ایام گذشته، سابق
(خودمانی) مست، پاتیل، ترشی (انداخته)
مست سایر معانی: (خودمانی) مست، پاتیل، مست و خراب، سیاه مست، پاتیل شده
کارتپستال [مهندسی مخابرات - پست] پستنامهای (letter-post) بهصورت برگۀ مستطیلشکل مقوایی یا کاغذی محکم که با توجه به احکام اتحادیۀ جهانی پست میتوان آن را بدو ...
واژههای مصوب فرهنگستان
پا، حکومت، برتری، بازو، عظمت، قدرت، نیرو، برق، توان، زبر دستی، زور، سلطه، سلطنت، نیرومندی، بنیه، توش، اقتدار، قدرت دید ذره بین، سلطهنیروی برق، تهمتن، نیرو بخشیدن به، زور بکار بردن، نیرومند ک ...