narrator
معنی
سخنگو، گوینده، راوی، گوینده داستان
سایر معانی: (کسی که داستانی را می گوید یا می نویسد) داستان سرا، داستان نویس، داستان گو، نقال، (رادیو و تلویزیون) گوینده
[سینما] خلاصه داستان - راوی (گوینده ) - روایتگر - فیلم گو - گوینده یا شرح دهنده فیلم
سایر معانی: (کسی که داستانی را می گوید یا می نویسد) داستان سرا، داستان نویس، داستان گو، نقال، (رادیو و تلویزیون) گوینده
[سینما] خلاصه داستان - راوی (گوینده ) - روایتگر - فیلم گو - گوینده یا شرح دهنده فیلم
دیکشنری
راوی
اسم
narrator, storytellerراوی
speaker, teller, announcer, broadcaster, narrator, talkerگوینده
narratorگوینده داستان
spokesman, speaker, newsreader, newscaster, mouthpiece, narratorسخنگو
ترجمه آنلاین
راوی
مترادف
author ، chronicler ، describer ، novelist ، raconteur ، reporter ، teller of tales ، writer ، yarn spinner