معنی

پیشین، قدیمی، کهنه، کهن، زمان پیش
سایر معانی: (قدیمی - شاعرانه) کهن، باستانی، عتیق، وابسته به ایام گذشته، سابق

دیکشنری

قدیم
صفت
ancient, olden, aging, hoaryکهن
old, ancient, past, archaic, outdated, oldenقدیمی
prior, a priori, former, previous, antecedent, oldenپیشین
old, stale, archaic, antiquated, obsolete, oldenکهنه
oldenزمان پیش

ترجمه آنلاین

قدیمی

مترادف

واژه‌های مشابه

پیشنهاد شما

کاربر گرامی، می‌توانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.