جاریسازی آکوستیکی [فیزیک] تولید جریان یکسویه در مایع براثر وجود امواج صوتی
واژههای مصوب فرهنگستان
جریان ستارهای [نجوم] جابهجایی نسبی دو دسته از ستارهها در اطراف خورشید که به لحاظ بصری این تصور را پدید میآورد که در دو جهت مخالف حرکت میکنند ...
کاری، فعال، کنشی، معلوم، کنشگر، ساعی، دایر، حاضر بخدمت، تنزل بردار، با ربح، کنشور، پر کار سایر معانی: قادر به عمل، حاضر به خدمت، موثر، کنا، فعالانه، پر جنب و جوش، جدی، پرتکاپو، پویا، سریع ال ...
دیکشنری انگلیسی به فارسی
سیلان، سیال سایر معانی: روان، سلیس، جاری، پیوسته، موج زننده، ژولیده، فراوان [نساجی] روان - جاری - سیال [نفت] جریان طبیعی
پرواز، مسافرت هوایی، پرواز کننده، بال و پر زن، بسرعت گذرنده، سریع السیر، پردار، قابل پرواز سایر معانی: تند، سریع، پرواز مانند، کوتاه و پرشتاب، سرپایی، اضطراری، تندواکنشی، ضربتی، تندکنشی، پرن ...
ریزش، جریان، بیرون ریزی، به بیرون جاری شدن سایر معانی: برون ریزش، جریان به سوی خارج، خروج، برون رفت، هرچیز برون ریزی شده، طغیان [عمران و معماری] جریان خروجی - دبی خروجی [زمین شناسی] جریان خر ...