اظهار غلط سایر معانی: اظهار غلط [حقوق] اظهار خلاف واقع، قلب واقعیت
دیکشنری انگلیسی به فارسی
کسیکه در دادگاه مغایر باسوگند خود دروه بگوید
ابتذال، پیش پا افتادگی، بی مزگی، بیاتی سایر معانی: (سخن و نوشتار) ابتذال، تکرار مکررات
نثر، سخن منثور، به نثر دراوردن، نثر نوشتن سایر معانی: سخن ناسروده (در برابر: شعر poetry)، نثری، منثور، خسته کننده، عاری از لطف، ملال آور، به نثر نوشتن، نثر نویسی کردن، به صورت کسل کننده بیان ...
(با جزئیات) شرح دادن، بازگو کردن، حکایت کردن، روایت کردن، (یکی یکی) گفتن، (به ترتیب) بر شمردن، شمارش مجدد، بازشماری، واشماری، دوباره محاسبه کردن، بازشمردن، واشمردن، برشمردن، یکایک گفتن، تعری ...
نقل کردن، گفتن، شرح دادن، باز گو کردن، گزارش دادن سایر معانی: (خبر یا داستان و غیره) نقل کردن، حکایت کردن، روایت کردن، سرگذشت گفتن، واگفتن، مربوط کردن، ربط دادن، وابسته کردن، همبسته کردن، را ...
افسانه، داستان عاشقانه، رمان، کتاب رمان، بصورت تخیلی در اوردن، خیال بافی کردن سایر معانی: ماجرای عشقی، مغازله، عشق بازی، رابطه ی عاشقانه، خواستگاری کردن، علاقه ی عاشقانه یا جنسی نشان دادن، ر ...
متن یانمایشنامه فیلم سینمایی، زمینه یا طرح راهنمای فیلم صامت سایر معانی: فیلمنامه، سناریو، (نمایش و اپرا و غیره) خلاصه داستان و شرح شخصیت ها، کوته نوشت، درجمع دستور نوشته ورود وخروج بازیگران ...
پیروی از عواطف واحساسات سایر معانی: (هنر و ادبیات - توسل افراط آمیز به احساسات و مبالغه و سبک مصنوعی و غیره به منظور تولید هیجان و تکان و غیره) سوهش ـ افروزی، احساس افروزی، پیروی از مسائل اح ...
(امریکا - آموزش ابتدایی) کلاس بررسی های اجتماعی (آمیزه ای از تاریخ و جغرافی و امور مدنی)
(به ویژه در نمایش) رقص و آواز، توضیح زاید، توضیح واضحات، توضیح گریز آمیز
نمونه، شخص، مدل، مسطوره، نمونه آزمایش سایر معانی: (عامیانه) آدم، فرد، (پزشکی) نمونه برای آزمایش [عمران و معماری] نمونه [صنعت] نمونه، قطعه ای که به عنوان نمونه به منظور تست انتخاب می شود. [ن ...