معنی

نثر، سخن منثور، به نثر دراوردن، نثر نوشتن
سایر معانی: سخن ناسروده (در برابر: شعر poetry)، نثری، منثور، خسته کننده، عاری از لطف، ملال آور، به نثر نوشتن، نثر نویسی کردن، به صورت کسل کننده بیان کردن
[حقوق] اصالتأ، شخصأ

دیکشنری

پروسه
اسم
proseنثر
proseسخن منثور
فعل
proseبه نثر دراوردن
proseنثر نوشتن

ترجمه آنلاین

نثر

مترادف

متضاد

واژه‌های مشابه

پیشنهاد شما

کاربر گرامی، می‌توانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.