معنی

(با جزئیات) شرح دادن، بازگو کردن، حکایت کردن، روایت کردن، (یکی یکی) گفتن، (به ترتیب) بر شمردن، شمارش مجدد، بازشماری، واشماری، دوباره محاسبه کردن، بازشمردن، واشمردن، برشمردن، یکایک گفتن، تعریف کردن، بازگفتن، دوباره شمردن، از سر شمردن

دیکشنری

بازنویسی
اسم
re-countشمارش مجدد
فعل
restate, repeat, unreel, re-countباز گفتن
enumerate, re-countبرشمردن
define, tell, describe, praise, emblazon, unreelتعریف کردن
re-countیکایک گفتن

ترجمه آنلاین

بازشماری

مترادف

متضاد

پیشنهاد شما

کاربر گرامی، می‌توانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.