specimen
معنی
نمونه، شخص، مدل، مسطوره، نمونه آزمایش
سایر معانی: (عامیانه) آدم، فرد، (پزشکی) نمونه برای آزمایش
[عمران و معماری] نمونه
[صنعت] نمونه، قطعه ای که به عنوان نمونه به منظور تست انتخاب می شود.
[نساجی] نمونه کالا
[ریاضیات] نمونه، شخص، فرد، نمونه برای آزمایش، نمونه ی فرعی، قطعه ی آزمایشی
[پلیمر] نمونه
سایر معانی: (عامیانه) آدم، فرد، (پزشکی) نمونه برای آزمایش
[عمران و معماری] نمونه
[صنعت] نمونه، قطعه ای که به عنوان نمونه به منظور تست انتخاب می شود.
[نساجی] نمونه کالا
[ریاضیات] نمونه، شخص، فرد، نمونه برای آزمایش، نمونه ی فرعی، قطعه ی آزمایشی
[پلیمر] نمونه
دیکشنری
نمونه
اسم
sample, example, instance, model, specimen, paradigmنمونه
specimenنمونه آزمایش
model, pattern, mannequin, sample, specimenمدل
pattern, sample, specimenمسطوره
person, one, dude, individual, man, specimenشخص
ترجمه آنلاین
نمونه
مترادف
case ، case history ، copy ، cross section ، embodiment ، exemplar ، exemplification ، exhibit ، illustration ، individual ، instance ، model ، part ، pattern ، proof ، representation ، representative ، sampling ، sort ، species ، type ، unit ، variety