[عمران و معماری] ماده ضد سبز شدن
دیکشنری انگلیسی به فارسی
هدف، جوانه زدن، شروع برشد کردن، در امدن سایر معانی: شاخ و برگ درآوردن، شکوفه دادن، شکوفا شدن، شکفیدن، رونق گرفتن، آباد شدن، شکوفیدن، رشد سریع کردن
کلم، دله دزدی، رشد پیدا کردن، کش رفتن سایر معانی: (گیاه شناسی) کلم (brassica oleracea و brassica capitata از خانواده ی crucifer)، کرنب، جوانه یا شکوفه ی برخی نخل ها (که خوراکی است)، کلم پیچ، ...
شکوفایی، شکفتگی، شوره زنی سایر معانی: (مجازی) رونق، اوج، تعالی، گل آوری، غنچه زنی، هنگام گل آوری، دوران شکفتگی، (شیمی) شوره زنی، شوره آوری، شکوفندگی [شیمی] شکفتگی [عمران و معماری] شکفتگی - س ...
چمن، سبزه، رنگ سبز، ترو تازه، بی تجربه، خام، نارس، خرم، سبز، تازه، سبز شدن، سبز کردن سایر معانی: (رنگ چشم) میشی، سبز و خرم، پوشیده از گیاه سبز، سبزی دار، سبز رنگ کردن یا شدن، ملایم، زنده، فع ...
بزرگ شدن، زیاد شدن، شدن، عمل امدن، بالیدن، ترقی کردن، کاشتن، رستن، رشد کردن، سبز شدن، سبز کردن، گشتن، روییدن، رویانیدن، برزگ شدن سایر معانی: فزودن، گوالیدن، وخشاندن، وخشیدن، رویاندن، به عمل ...
جوانۀ تازۀ لوبیا [علوم و فنّاوری غذا]
واژههای مصوب فرهنگستان
شاخهای دارای جوانههای خوابیده یا نابجا که براثر نور زیاد یا آتشسوزی، بر روی تنۀ درختان جنگلی تشکیل میشود [مهندسی منابع طبیعی - محیط زیست و جنگل] ...