گشاده دست، دست و دل باز، سخاوتمند، سخی، بخشنده، علنی، دست باز، گشاده دست، گشاده کف، بخشنده
دیکشنری انگلیسی به فارسی
تسکین سایر معانی: کاهش دادن
خمیر، نوعی شیرینی، سریش، چسب، گل یا خمیر، چسبیدن، چسباندن، چسب زدن به سایر معانی: هر چیز خمیر مانند، گل کوزه گری و سفالگری، گل سرشور، چسباندن (با سریش)، چسب زدن، دوساندن، (با چسباندن) پوشاند ...
وقفه، مکی، سکوت، توقف، درنگ، مکی کردن سایر معانی: مکث، مولش، درنگ کردن، تردید کردن، مکث کردن، بازایستادن، مولیدن، (با: on یا upon) توقف کردن، (در جایی) باقی ماندن، (موسیقی) طولانی کردن نت یا ...
قی، استفراغ، رنگ ابی تیره، ابی سیر، استفراغ کردن، بالا آوردن سایر معانی: (عامیانه) قی کردن، وامیدن، برگرداندن، n : استفراه کردن، n : رنگ ابی تیره [نساجی] لاجوردی - سرمه ای - آبی تیره - آبی س ...
عداوت، کینه، بدخواهی، خصومت دیرین سایر معانی: دشمنی دیرینه، بغض، کینه توزی (انگلیس: rancour)
بر گرداندن، برگشتن، قی کردن سایر معانی: بالاآوردن، وامیدن، استفراغ کردن، طب برگشتن
کمک، تسکین، ترمیم، جبران، اعانه، برجستگی، بر جسته کاری، اسودگی، راحتی، جانشین، رسایی، ازادی، فراغت، حجاری برجسته، گره گشایی، اسایش خاطر، تشفی، خط بر جسته، رفع نگرانی، تسکینی سایر معانی: آرام ...
دفع، وازنش، تنفر، بیزاری، رد
حالت دفع، دفع شدنی
مهلت، تاخیر، مجازات کسی را بتعویق انداختن سایر معانی: (اعدام یا مجازات و غیره را) به تعویق انداختن، پس افکندن، واپساندن، زنهاریدن، تعویق اعدام، عقب انداختن تاریخ اعدام، تعویق مجازات، پس افکن ...
بی میل سایر معانی: رنجیده، دلخور، برزخ، ناخشنود، غیظی