ذره، نقطه، خال، لک، لکه یا خال میوه، لکه دار کردن سایر معانی: لکه، خالچه، کک مک، نقص، عیب، خدشه، بسیار کم، ریزه، خالدار کردن
دیکشنری انگلیسی به فارسی
[نساجی] نپس گیر - جدا کننده ذرات گیاهی از سطح پارچه
خال دار سایر معانی: لکه دار، لک دار
[خاک شناسی] فابریک ب لکه ای
کپک برفی خالدار [کشاورزی - زراعت و اصلاح نباتات] کپک برفی ناشی از گونههای تیفولا (Typhula) که در آن سختینههای (sclerotium) قارچ در لابهلای جُلینه یا در بافت گیاه آلود ...
واژههای مصوب فرهنگستان
انواع ماهی های قزل آلا
[نساجی] پارچه نپس دار - پارچه دارای ذرات آشغال در بافت
ذره، فضله مگس، چیز جزئی و بی اهمیت، دارای لکه مگس کردن سایر معانی: سرگین مگس، گه مگس، فضله ی مگس، لکه ی کوچک، خالچه، اشتباه کوچک، عیب کوچک، کاستی کم اهمیت، گه یاکثافت مگس که بشکل خال یانقطه ...
پاکیزه، عفیف، طاهر، تمیز، پاک، صاف، زلال، نظیف، باطراوت، روشن، زدودن، منزهکردن، تنظیف کردن، پاک کردن، تمیز کردن، تصفیه کردن، درست کردن سایر معانی: سترده، مطهر، (از نظر اخلاقی) پاک، منزه، عار ...
خرده، خرده نان، هر چیزی شبیه خرده نان سایر معانی: خرده (به ویژه خرده نان یا خرده ی شیرینی و غیره)، تکه، (قطعه ای از هر چیز) ریزه، بریده، پاره (بیشتر در مورد دانش و اطلاعات و امید و غیره)، از ...
قطره سایر معانی: مقدار بسیار کم، ذره، خرده، پاریزه، تکه
عیب، رخنه، شکاف، درز، خدشه، کاستی، اشوب ناگهانی، تند باد، ترک برداشتن، عیب دار کردن سایر معانی: (چینی و شیشه و الماس و غیره) ترک، شکست، شکستگی، نقص، نقیصه، کمبود، کم داشت، آک، آسیب دیدگی، نق ...