معنی

عیب، رخنه، شکاف، درز، خدشه، کاستی، اشوب ناگهانی، تند باد، ترک برداشتن، عیب دار کردن
سایر معانی: (چینی و شیشه و الماس و غیره) ترک، شکست، شکستگی، نقص، نقیصه، کمبود، کم داشت، آک، آسیب دیدگی، نقطه ی ضعف (در شخصیت)، (حقوق) عیب فنی، نقص حقوقی، معیوب کردن یا شدن، آکمند کردن یا شدن، آهومند کردن یا شدن، ترک دار کردن یا شدن، نقض کردن، باد ناگهانی (معمولا همراه با باریدن یا برف)، توفند، بوران
[عمران و معماری] ترک - درز - مو برداشتن
[زمین شناسی] نقص، ترک (جواهرشناسی): اصطلاح کلی برای هر نقص درونی یا بیرونی یک الماس یا سایر جواهرات یا سنگهای جواهر تراش خورده شامل ترکها، درخالها، تبلور بوضوح معیوب، دوقلویی داخلی و رخ می باشد. (یخ): الف) یک ناحیه جدایش باریک (شکستگی) بین یختود و یخ سریع که زمانی تشکیل می شود که یختود در این مرز دچار برش خوردگی، به خاطر باد یا جریان شدید، می شود و بوسیله قطعات یخ در یک حالت آشفته تشخیص داده می شود. این ناحیه به اندازه کافی برای گذراندن یا عبور یک کشتی ناوبری، عریض نیست. ب) مترادف منسوخ: Flaw lead مسیر باریک.

دیکشنری

نقص
اسم
fault, flaw, defect, blemish, deficiency, viceعیب
breach, flaw, gap, crack, hole, chinkرخنه
damage, flaw, loss, scratchخدشه
gap, split, slot, fracture, notch, flawشکاف
defect, deficiency, shortcoming, flaw, fault, extenuationکاستی
seam, suture, gap, fissure, crevice, flawدرز
flawاشوب ناگهانی
فعل
flawترک برداشتن
debase, addle, blemish, cripple, damage, flawعیب دار کردن
صفت
gust, flaw, jet streamتند باد

ترجمه آنلاین

نقص

مترادف

متضاد

واژه‌های مشابه

پیشنهاد شما

کاربر گرامی، می‌توانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.