ارام کردن، ساکت کردن، تسکین دادن، تسلی دادن، استمالت کردن، دل بدست اوردن، دلجویی کردن سایر معانی: (با چاپلوسی یا چرب زبانی و غیره) استمالت کردن، دل به دست آوردن، نوازش کردن، (درد و غیره) تسک ...
دیکشنری انگلیسی به فارسی
راستگو سایر معانی: (قدیمی)، باوفا، صدیق
پیش گویی کردن، فال گرفتن، طالع دیدن سایر معانی: غیب گویی کردن
سیاهی، دودزدگی
کپک دودهای [کشاورزی - زراعت و اصلاح نباتات] بیماری ناشی از قارچهای پودهرُست که در آن سطح اندامهای رویشی و زایشی گیاه به رنگ تیره درمیآید ...
واژههای مصوب فرهنگستان
(قدیمی) به راستی، واقعا
حکمیت کردن سایر معانی: داوری کردن، حکم شدن، (اختلاف را) از طریق حکمیت حل کردن، به داور مراجعه کردن، کدخدامنشی کردن، حکمیت کردن در، فیصل دادن، فتوی دادن
خوشبویی، مرهم، بلسان، مومیایی کردن سایر معانی: هر چیز خوشایند یا شفابخش، بلسان (نوعی صمغ که از گیاهان جنس commiphora و خانواده ی bursera به دست می آید و در عطر سازی و دارو سازی کاربرد دارد)، ...
ارامش، سکوت، سکون، بی سر و صدایی، ساکت، ارام، خاطر جمع، ملایم، ساکن، اسوده، ساکت کردن، فرو نشاندن، ارام کردن سایر معانی: (در مورد هوا و دریا) آرام، بی باد، (در مورد اشخاص و صدا) آرام، متین، ...
ریشخند کردن، ریشخند کردن، چرب زبانی کردن، چاپلوسی کردن، نوازش کردن سایر معانی: (با چرب زبانی به کاری) واداشتن، شیره مالی کردن، (با چرب زبانی) در کشیدن، به دست آوردن، (با ور رفتن و دستکاری ما ...
اظهار تاسف کردن، تسلیت دادن سایر معانی: دلداری دادن، همدردی کردن، هم سوگ شدن، تسلی دادن، تسلیت گفتن
تاریک، تیره رنگ، سیاه، تیره، تار، ظلمانی سایر معانی: تارون، پشام، شبدیز، شبرنگ، خشین، تارین، (معمولا با: the) تاریکی، تیرگی، پشامی، تارونی، نفامی، شب هنگام، شبانگه، (بیشتر در مورد تئاتر و سی ...