ریشخند کردن، ریشخند کردن، چرب زبانی کردن، چاپلوسی کردن، نوازش کردن سایر معانی: (با چرب زبانی به کاری) واداشتن، شیره مالی کردن، (با چرب زبانی) در کشیدن، به دست آوردن، (با ور رفتن و دستکاری ماشین و غیره را) به کار انداختن [کامپیوتر] کابل هم محور .
دیکشنری
زنگ زدن
اسم
cajolery, coaxریشخند کردن
فعل
fondle, coax, coddle, pet, pat, babyنوازش کردن
coaxچرب زبانی کردن
cajole, carny, lout, bamboozle, blandish, coaxریشخند کردن
adulate, flatter, blandish, butter, coax, collogueچاپلوسی کردن