برخورد، ضربت، سر و صدا، تصادم، بشدت زدن، پرس کردن، درهم کوبیدن، درهم شکستن، ورشکست شدن، شکست دادن، خرد کردن سایر معانی: (با سروصدا یا شدت زیاد) خرد کردن، خرد و خاکشیر کردن، داغان کردن، شکاند ...
دیکشنری انگلیسی به فارسی
(خودمانی) مست
درهم شکننده، خرکننده سایر معانی: (شخص یا چیز) خرد کننده، کوبنده (رجوع شود به: smash)
رژیم چربیشکن [تغذیه] رژیم غذایی نودروزه و چهارمرحلهای که با از بین بردن عادتهای بد غذایی و تغییر الگوی زندگی باعث کاهش شدید چربیها و وزن میشود ...
واژههای مصوب فرهنگستان
1- کاملا نابود یا تباه شدن 2- با شکست کامل روبرو شدن، داغان شدن
(امریکا - خودمانی) مست، (گاهی با out) لول، نشئه، تحت تاثیر مواد مخدر
وابسته به مشروب، مست سایر معانی: (عامیانه) مست (به ویژه اگر مکرر باشد)، سیاه مست
صدای ناگهانی، ترق تراق، کف زدن، صدای دست زدن سایر معانی: دو دست را به هم زدن، دست زدن، کف زنی، (به علامت تشویق یا محبت) با دست به شانه یا پشت کسی زدن، با سرعت انجام دادن، (با عجله) سر هم بند ...
برخورد، تصادم، تصادم شدید کردن سایر معانی: صدای بر هم خوردن دو چیز جامد، چکاچاک، جرنگ، ترق ترق، دنگ، (با صدای بلند) به هم خوردن، تصادم کردن، چکاچاک کردن، جرنگیدن، تضاد پیدا کردن، برخورد داشت ...
صدای به هم خوردن ظروف چینی، صدای تلق تلق، تق تق کردن، تلق تلق کردن، به تلق تلق در آوردن، کرپ کرپ کردن، سر و صدا، بیا و برو، هیاهو، جغ جغ یا تلق تلق کردن، صدای بهم خوردن اشیایی مثل بشقاب
تصادم کردن، بهم خوردن سایر معانی: به هم خوردن، به هم کوفته شدن، (با هم) تصادف کردن، واکوفتن، (از نظر شخصیت یا اندیشه و غیره) با هم تضاد داشتن، برخورد داشتن
پرخور,هرزه خور,وابسته به هرزه خوری وزیاده روی