(امریکا - ویژه ی دختران کم سال) مهمانی همه شب (بیشتر شب را به بازی و صرف خوراک و قصه گویی می گذرانند)
دیکشنری انگلیسی به فارسی
چرت، چرت زدن سایر معانی: چرت زدن (معمولا با: away)، پینگی زدن، به خواب کوتاه یا پراضطراب فرورفتن، نیمه خواب بودن، و سن، خواب کوتاه یا سطحی، پینکی، چرت زدن باoff [کاراته] دوزو - خواهش کردن . ...
بیحالی، سستی، بی حالتی، کندی، بیروحی
ساکن، خاموش سایر معانی: آرام، غیر فعال، ناکنشور [کامپیوتر] خاموش، ساکن . [برق و الکترونیک] خاموش بدون سیگنال ورودی .
خواب الود، منوم، کرخت، داروی خواباور سایر معانی: خواب آور (soporiferous هم می گویند)، وابسته به خواب و خواب آلود بودن، خوابی، نومی
مرگ کاذب سایر معانی: سستی، خمودی، بی حالی، بی حسی، رخوت، خفتگی، خدر، حالت خواب