ضربت سنگین، بهم کوفتن، در را با شدت بهم زدن سایر معانی: (محکم و با صدا) بستن، محکم زدن، محکم پراندن، محکم قرار دادن، (شدیدا) مورد مواخذه قراردادن، سرزنش کردن، مورد انتقاد قراردادن، (محکم و م ...
دیکشنری انگلیسی به فارسی
اسلام، دین اسلام سایر معانی: مسلمین، مسلمانان، مسلمانی، اسلامی
شهر اسلام آباد (پایتخت کشور پاکستان)
اسلامی
اسلامی کردن، مسلمان کردن، صورت اسلامی دادن به، بصورت اسلامی در اوردن
خشت، خفاش، چوب، چوگان، چماق، شبکور، شب پره، عصا، گل اماده برای کوزهگری، لعاب مخصوص ظروف سفالی، چوگاندار، نیمهیاپارهاجر، ضربت، بال بال زدن، چشمک زدن، مژگان راتکان دادن، چوگان زدن سایر معانی: ...
تحقیر نمودن، کم ارزش کردن، کسی را کوچک کردن سایر معانی: کشور بلیز (در امریکای مرکزی)، تحقیر کردن، کوچک شمردن، دست کم گرفتن، خوار شمردن، کم زدن، سرکوفت زدن، فروداشت کردن
کشتی دو دکله، (امریکا - نیروی دریایی) بازداشتگاه موقت (مثلا در کشتی جنگی تا رسیدن به بندر)، نوعی کشتی دو دگلی سبک و سریع السیر، (noun) نوعی کشتی دو دگلی سبک و سریع السیر
صدای ناگهانی، ترق تراق، کف زدن، صدای دست زدن سایر معانی: دو دست را به هم زدن، دست زدن، کف زنی، (به علامت تشویق یا محبت) با دست به شانه یا پشت کسی زدن، با سرعت انجام دادن، (با عجله) سر هم بند ...
پیروزی، تسخیر، غلبه سایر معانی: (در اثر جنگ و پیروزی) تسخیر، فتح، گشایش، استیلا، کشورگشایی، ربایش (دل شخصی دیگر)، شیفته سازی، دلبری، شیدایی، خاطرخواهی، سرزمین تسخیری، هر چیزی که در اثر پیروز ...
خوار کردن، بد نام کردن سایر معانی: (قدیمی) بدنام کردن، آبروی کسی را بردن
پست کردن، خفت دادن، تنزل کردن، تنزل دادن، تنزل رتبه دادن، منحط کردن سایر معانی: (مثلا به منظور تنبیه) تنزل رتبه دادن، فروزینه کردن، فروداشتن، کم ارزش کردن، بی آبرو کردن، خوار و خفیف کردن، دو ...