conquest
معنی
پیروزی، تسخیر، غلبه
سایر معانی: (در اثر جنگ و پیروزی) تسخیر، فتح، گشایش، استیلا، کشورگشایی، ربایش (دل شخصی دیگر)، شیفته سازی، دلبری، شیدایی، خاطرخواهی، سرزمین تسخیری، هر چیزی که در اثر پیروزی به دست آید، (جمع) متصرفات، غلبه کردن
سایر معانی: (در اثر جنگ و پیروزی) تسخیر، فتح، گشایش، استیلا، کشورگشایی، ربایش (دل شخصی دیگر)، شیفته سازی، دلبری، شیدایی، خاطرخواهی، سرزمین تسخیری، هر چیزی که در اثر پیروزی به دست آید، (جمع) متصرفات، غلبه کردن
دیکشنری
فتح
اسم
victory, win, triumph, success, conquest, achievementپیروزی
capture, conquest, winningتسخیر
dominance, domination, conquest, predominance, victory, winغلبه
ترجمه آنلاین
فتح
مترادف
acquisition ، annexation ، appropriation ، big win ، clean sweep ، conquering ، coup ، defeating ، discomfiture ، grand slam ، invasion ، killing ، occupation ، overthrow ، rout ، routing ، score ، splash ، subdual ، subjection ، subjugation ، success ، takeover ، triumph ، vanquishment ، win