belittle
معنی
تحقیر نمودن، کم ارزش کردن، کسی را کوچک کردن
سایر معانی: کشور بلیز (در امریکای مرکزی)، تحقیر کردن، کوچک شمردن، دست کم گرفتن، خوار شمردن، کم زدن، سرکوفت زدن، فروداشت کردن
سایر معانی: کشور بلیز (در امریکای مرکزی)، تحقیر کردن، کوچک شمردن، دست کم گرفتن، خوار شمردن، کم زدن، سرکوفت زدن، فروداشت کردن
دیکشنری
تسلیم شدن
فعل
belittleکسی را کوچک کردن
debunk, belittle, abase, downgradeکم ارزش کردن
abase, belittleتحقیر نمودن
ترجمه آنلاین
تحقیر کردن
مترادف
bad mouth ، blister ، criticize ، cut down to size ، cut to the quick ، decry ، deprecate ، depreciate ، deride ، derogate ، diminish ، discount ، discredit ، disparage ، dispraise ، downgrade ، downplay ، dump on ، knock ، lower ، minimize ، pan ، pooh pooh ، poor mouth ، put down ، rip ، roast ، run down ، scoff at ، scorch ، scorn ، shoot down ، shoot full of holes ، slam ، smear ، sneer at ، sour grapes ، squash ، squelch ، take a swipe at ، take down ، take down a peg ، tear down ، underestimate ، underrate ، undervalue ، write off