معنی

خشت، خفاش، چوب، چوگان، چماق، شبکور، شب پره، عصا، گل اماده برای کوزهگری، لعاب مخصوص ظروف سفالی، چوگاندار، نیمهیاپارهاجر، ضربت، بال بال زدن، چشمک زدن، مژگان راتکان دادن، چوگان زدن
سایر معانی: (بیس بال و کریکت و غیره) چوگان، به نوبت چوگان زدن، (با چوب یا چماق) زدن، کوفتن، کتک زدن، چوب دستی، باهو، کدنگ، کوتنگ، کدین، کدینه، (پینگ پنگ و اسکواش و غیره) راکت، نوبت چوگان زنی، (انگلیس) چوگاندار (در بازی کریکت)، (معمولا جمع) پنبه ی فشرده، پنبه ی لایی (batt هم می نویسند)، (اسبدوانی) تازیانه، شلاق سوارکاری، (عامیانه) ضربه، برخورد، (خودمانی) جلسه ی مشروبخواری، (انگلیس - عامیانه) گام تند، شتاب، (سفالگری) قالب گچی، (جانور شناسی) خفاش (راسته ی chiroptera)، (عامیانه) چشمک زدن، چشم را باز و بسته کردن، چوکان زدن
[عمران و معماری] نصف آجر شکسته - پاره آجر - تکه آجر
[کامپیوتر] فایل دسته ای - فایل دسته ای
[نساجی] ترکه - چوب باریک - چوب نازک ( جهت تهیه خمیر سلولز )

دیکشنری

خفاش
اسم
batخفاش
wood, stick, timber, bat, rod, shaftچوب
wicket, bat, malletچوگان
club, stick, cudgel, bat, bludgeon, maceچماق
batشبکور
bat, witch mothشب پره
cane, stick, wand, rod, walking stick, batعصا
brick, adobe, diamond, bat, ingot, spearخشت
batگل اماده برای کوزهگری
batلعاب مخصوص ظروف سفالی
batچوگاندار
batنیمهیاپارهاجر
strike, blow, impulse, bump, hit, batضربت
فعل
flutter, bat, flounderبال بال زدن
blink, twinkle, wink, winkle, bat, nictitateچشمک زدن
batمژگان راتکان دادن
batچوگان زدن

ترجمه آنلاین

خفاش

مترادف

واژه‌های مشابه

پیشنهاد شما

کاربر گرامی، می‌توانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.