جست، جست بزن، جست زدن، از قلم اندازی، رقص کنان حرکت کردن، سفید گذاردن قسمتی از نقاشی، پریدن، جست و خیز کردن، ورجه ورجه کردن، پرش کردن، لی لی کردن، بالا و پایین رفتن، تپیدن سایر معانی: ورجه و ...
دیکشنری انگلیسی به فارسی
(خودمانی) 1- بس است !، ول کن، دست بردار 2- مهم نیست !، ذکر نکن !، حرفش را نزن !، قابل ندارد!
دودر کردن کلاس
اتاق مهمانگریخته [گردشگری و جهانگردی] اتاقی که مهمان آن، بدون پرداخت صورتحساب، مهمانخانه را ترک کرده است |||متـ . مهمانگریخته ...
واژههای مصوب فرهنگستان
رهبر، کاپیتان، فرمانده یا خلبان هواپیما، ناخدای کشتی، فرمانده کشتی بازگانی، جست و خیزکننده سایر معانی: (شخص یا چیز) جهنده، خیزان، ورجه، رجوع شود به: saury، (جانور شناسی) پروانه ی جهنده (تیره ...
(انواع ماهی های گوبی goby که قادرند از آب به لجن زار بروند و حتی مدتی در هوای آزاد بمانند) گل پیما
[نساجی] رو زدن ماکو
[نساجی] نقشه خرابی - خط لنگه در پارچه
غیبت، حالت غایب بودن سایر معانی: تمایل به غیبت، از کار گریزی، غیبت از کار یا مدرسه
اجتناب کردن، دوری کردن از، طفره رفتن، طفره رفتن از، حذر کردن از، احتراز کردن، الغاء کردن، عدول کردن سایر معانی: دوری کردن، پرهیز کردن، خودداری کردن، جلوگیری کردن، (حقوق) ملغی کردن، موقوف کرد ...
چریدن سایر معانی: (در مورد حیوان) شاخ و برگ نرم را خوردن، سرشاخه خوردن، چریدن و گزیدن سرشاخه، جویدن، دستچین کردن، جسته گریخته خواندن، شاخ و برگ نرم درخت و بته (که حیوانات می خورند)، جسته گری ...
سروان، ناخدا سایر معانی: سالار، سرور، میاندار، سردسته، سرفرمانده، سروری کردن، خلبانی (و ناخدایی و سروانی و غیره) کردن، (ارتش) سروان، (نیروی دریایی) ناخدا یکم (فرمانده ی یگان شناور)، (هواپیما ...