معنی
سایر معانی: ورجه وورجه کردن، (روی یک پا) ورجستن، از روی طناب پریدن، طناب بازی کردن (jump rope هم می گویند)، (عامیانه) سفر تند یا کوتاه کردن، رفتن، پرواز کردن، پریدن و رفتن، سرسری خواندن، (به سرعت یا ندیده) رد شدن، موضع را عوض کردن، نخوانده رد شدن، دو کلاس یک کلاس کردن، از روی یک کلاس پریدن، جهشی خواندن، از روی یک (یا چند سطر) پریدن، یک سطر در میان (یا چند سطر در میان) کردن، (معمولا با: out of یا off) جیم شدن، در رفتن، زدن به چاک، فرار کردن، (کلاس یا جلسه و غیره) نرفتن، غایب شدن، (مثل سنگ مسطحی که برسطح آب بیاندازند) ورجه وورجه کردن، جهش و واجهش کردن، واجهیدن، پرش، خیز، حذف، (مخفف) skipper، (در بولینگ و نعل پرانی و غیره) کاپیتان تیم، سردسته، از روی چیزی پریدن
[کامپیوتر] جست زدن ؛ جست ؛ پرش
[برق و الکترونیک] پرش
[زمین شناسی] جام بتون
[نساجی] رو زدن پود - رو ریختگی پود - پرش
[ریاضیات] حذف کردن
[معدن] اسکیپ (ترابری)