avoid
معنی
اجتناب کردن، دوری کردن از، طفره رفتن، طفره رفتن از، حذر کردن از، احتراز کردن، الغاء کردن، عدول کردن
سایر معانی: دوری کردن، پرهیز کردن، خودداری کردن، جلوگیری کردن، (حقوق) ملغی کردن، موقوف کردن، از اعتبار ساقط کردن، (مهجور) تهی کردن، خالی کردن، (مهجور) ترک کردن، عزیمت کردن، رفتن
[صنعت] اجتناب کردن، ممانعت کردن، جلوگیری کردن
[حقوق] لغوکردن، باطل کردن، اقرار کردن از تعهد، اجتناب کردن
سایر معانی: دوری کردن، پرهیز کردن، خودداری کردن، جلوگیری کردن، (حقوق) ملغی کردن، موقوف کردن، از اعتبار ساقط کردن، (مهجور) تهی کردن، خالی کردن، (مهجور) ترک کردن، عزیمت کردن، رفتن
[صنعت] اجتناب کردن، ممانعت کردن، جلوگیری کردن
[حقوق] لغوکردن، باطل کردن، اقرار کردن از تعهد، اجتناب کردن
دیکشنری
اجتناب کردن
فعل
avoid, eschew, passاجتناب کردن
avoid, eludeدوری کردن از
dodge, evade, elude, avoid, shirk, jinkطفره رفتن
balk, avoidطفره رفتن از
avoid, bewareحذر کردن از
forbear, avoidاحتراز کردن
avoidالغاء کردن
avoid, back out, backtrack, deviate, dodge, eludeعدول کردن
ترجمه آنلاین
اجتناب کنید
مترادف
abstain ، avert ، bypass ، circumlocute ، circumvent ، deflect ، desist ، ditch ، divert ، dodge ، duck ، elude ، escape ، eschew ، evade ، fake out ، fend off ، flee ، give the slip ، hide ، hold off ، jump ، keep clear ، lay low ، obviate ، recoil ، run for cover ، shake ، shake and bake ، shake off ، shirk ، shrink from ، shuffle off ، shun ، shy ، sidestep ، skip out on ، skip town ، skip ، skirt ، stay away ، stay out ، steer clear of ، step aside ، turn aside ، ward off ، weave ، withdraw