همسازی، سازگاری، سازش پذیری، دمسازی سایر معانی: مطابقت [خودرو] سازگاری [شیمی] سازگاری [عمران و معماری] سازگاری - اخت - همسازی [کامپیوتر] سازگاری [برق و الکترونیک] سازگاری ؛ هم سازی توانایی س ...
دیکشنری انگلیسی به فارسی
تعصب، کوته فکری، خرافات پرستی سایر معانی: افراطی گری، جزمی بودن، تند روی
سر سخت، نپذیرنده، تسلیم نشو سایر معانی: زیربار نرو، تمکین نکننده، ناپذیرا، سرپیچی کننده (به ویژه از قانون)، نا هموار
سخت، سنگ دل، نرم نشدنی، بی شفقت، تسلیم نشدنی سایر معانی: سخت دل، بی گذشت، بیرحم، یکدنده، سمج، بی امان، تغییر ندادنی
سخت، انحناء ناپذیر سایر معانی: خمش ناپذیر، بی خمش، غیرقابل انعطاف، خم ناپذیر، تا نشدنی (واروی: flexible)، (دارای اراده ی) استوار، نرم نشدنی، یکدنده، تغییر ناپذیر، عوض نشدنی، ثابت، دگرگون نشد ...
ثبات قدم، وفاداری، سرسپردگی، وظیفه شناسی، صداقت سایر معانی: باوفایی، اخلاص
سفت، جدی، سخت، جامد، صلب، سفت و محکم، نرم نشو سایر معانی: انعطاف ناپذیر، خم نشدنی یا نکردنی، خمش ناپذیر، کژ نکردنی، سختناک، سخت پا، خدنگ، محکم، پابرجا، قرص، ثابت، استوار، استوان، سختگیر، مقر ...
استوار، ثابت قدم، متین سایر معانی: راسخ عزم، پر اراده، پر عزم، محکم، ایستار، ایستمند، تغییر ناپذیر، همانباش، پابرجای، خیره
خیره، ستیزه جو، ستیزه گر، ستیز گر، سرکش، ستیز جو، معاند، خیره سر، کله شق، سر سخت، لجوج، سمج سایر معانی: مصمم، یک دنده، لجباز، خودرای، چشم سفید، سر سختانه، لجوجانه، مصممانه، مقاوم، دپرپای، دی ...
قطعی، تسلیم نشو، غیر قابل انعطاف، مصالحه ناپذیر، سخت ناسازگار، تمکین ندادنی سایر معانی: مصمم، انعطاف ناپذیر، سازش ناپذیر، آشتی ناپذیر، آشتی نکردنی، بی گذشت، نستوه
سرکش، گردن کش سایر معانی: سرکش، گردنکش
اراده، تصمیم، عزم راسخ، قدرت اراده، تصمیم جدی، نیروی اراده