uncompromising
/ənˈkɑːmprəmaɪzɪŋ/

معنی

قطعی، تسلیم نشو، غیر قابل انعطاف، مصالحه ناپذیر، سخت ناسازگار، تمکین ندادنی
سایر معانی: مصمم، انعطاف ناپذیر، سازش ناپذیر، آشتی ناپذیر، آشتی نکردنی، بی گذشت، نستوه

دیکشنری

بدون تردید
صفت
uncompromising, inelasticغیر قابل انعطاف
decisive, definite, definitive, certain, final, uncompromisingقطعی
uncompromisingمصالحه ناپذیر
uncompromising, incompliantتسلیم نشو
uncompromisingسخت ناسازگار
uncompromisingتمکین ندادنی

ترجمه آنلاین

سازش ناپذیر

مترادف

متضاد

پیشنهاد شما

کاربر گرامی، می‌توانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.