steadfast
معنی
استوار، ثابت قدم، متین
سایر معانی: راسخ عزم، پر اراده، پر عزم، محکم، ایستار، ایستمند، تغییر ناپذیر، همانباش، پابرجای، خیره
سایر معانی: راسخ عزم، پر اراده، پر عزم، محکم، ایستار، ایستمند، تغییر ناپذیر، همانباش، پابرجای، خیره
دیکشنری
پایدار
صفت
steadfast, consistent, resolute, constant, unflinching, staunch stanchثابت قدم
firm, solid, consistent, stable, steadfast, constantاستوار
placid, sedate, sober, serene, steady, steadfastمتین
ترجمه آنلاین
ثابت قدم
مترادف
abiding ، adamant ، allegiant ، ardent ، bound ، changeless ، constant ، dedicated ، dependable ، enduring ، established ، faithful ، fast ، firm ، fixed ، immobile ، immovable ، inexorable ، inflexible ، intense ، intent ، liege ، never failing ، obdurate ، persevering ، relentless ، reliable ، resolute ، rigid ، single minded ، stable ، staunch ، stubborn ، sure ، tried and true ، true ، true blue ، unbending ، unfaltering ، unflinching ، unmovable ، unqualified ، unquestioning ، unswerving ، unwavering ، unyielding ، wholehearted