فریاد، جیغ، ضجه، جیغ زدن، فریاد دلخراش زدن سایر معانی: فریاد زیر و نافذ، (از ترس یا درد یا خنده) جیغ زدن، صدای زیر و ناهنجار درآوردن، جیغ زدن مثل بعضی از پرندگان
دیکشنری انگلیسی به فارسی
خنده بلند، قاه قاه، حرف مفت، قاه قاه خندیدن سایر معانی: قهقهه زدن، خنده ی بلند و خارج از نزاکت کردن
فریاد خوشحالی، صدای مخصوص هر حیوان، فریاد کردن، سروصدا راه انداختن سایر معانی: فریاد، داد، گلبانگ، نوف، جار، دهاز، هوار، نعره، فریاد کشیدن، هوار کشیدن، داد زدن، (عامیانه)، (محلی) رجوع شود به ...
فریاد، جیغ، داد، فغان، خروش برآوردن، جیغ زدن، مصوت کردن، فریاد کردن، داد زدن، فریاد زدن، خروشیدن سایر معانی: جار، بانگ، غریو، خروش، بانگ زدن، جار زدن، (استرالیا) نوبت خرید مشروب برای حضار ...
فریاد، دعوا، جیغ، نزاع، ضجه، داد، جیغ ممتمد، فاش کردن، جیغ کشیدن سایر معانی: (صدای خوک) اینک، خرناس، اینک اینک کردن، خرناس کشیدن، صدای تیز و طولانی، زوزه، شیهه، (پرنده) قات قات، زوزه کشیدن، ...
زوزه کشیدن، جیغ کشیدن، با صدای بلند ناله و زاری کردن سایر معانی: نوفیدن، نالیدن، زوزه کشیدن مانند سگ یا گرگ، جیغ کشیدن مانند جغد
بلند صدا کردن، با صدای بلند ادا کردن سایر معانی: فریاد کشیدن، داد زدن، با صدای بلند گفتن
سوت، صفیر، غژغژ کننده، سوت زدن سایر معانی: سوت کشیدن، صفیر زدن، شپلیدن، (سوت فلزی را) زدن، (با سوت زدن) فرا خواندن، علامت دادن، راهبری کردن، صدای سوت مانند [فوتبال] سوت
فریاد، ضجه، صدای بلند مثل سرفه، صدای سیاهسرفه، صدای جغد و مانند آن، فریاد کردن سایر معانی: غریو، هورا، (صدای جغد و غیره) هو، هو کشیدن، هورا کشیدن، فریادزدن، بانگ زدن، غریویدن، (سیاه سرفه) صد ...