روحانی، وقف شده، مقدس سایر معانی: سپنتا، اشو، مذهبی، دینی، وابسته به دین، مورد تکریم، محترم، همایون، آناهیتا، احترام انگیز، وقف، نثار، موقوف، تخصیص یافته، از آن (شده)، اخروی (در برابر: دنیوی ...
دیکشنری انگلیسی به فارسی
خاص خدا، موقوف بخدا
مبارک، سعید، متبارک، خوشبخت سایر معانی: مقدس، آشو، همایون، فرهومند، فرخنده، خجسته، وابسته به آمرزش، رستگار، آمرزیده، قرین رحمت، (قسم یا دشنام ملایم) فلان فلان شده، سزاوار دشنام، آرامبخش، پرب ...
ایزدسان، خداوار، یزدان مانند، خدایی، الهی، ایزدی، یزدانی، خداسازنده
کشیش، الهی، خدایی، عبادتی، یزدانی، قابل رحمانی، غیب گویی کردن، فال گرفتن، استنباط کردن سایر معانی: ربانی، ملکوتی، مذهبی، دینی، (عامیانه) خوشایند، زیبا، دل پسند، معرکه، عالی، روحانی، پیش گویی ...
مقدس، سپنتا، اشو، پر ارج، تعالی، ستوده، ستوده the hallowed memory of our martyrs خاطرهی پرارج شهدای ما
قدوسیت، تقدس، پرهیز کاری، لقب پاپ، حضرت سایر معانی: پارسایی، سپنتایی، (h بزرگ - با : his یا your) عنوان پاپ اعظم: حضرت، بلندجاه
نگفتنی، شخص غیر قابل توصیف سایر معانی: وصف نکردنی، غیرقابل توصیف، بر زبان نیاوردنی
راهبه، تارک دنیا، روحانی، خدا پرست، مذهبی، دین دار سایر معانی: دینی، کیشی، متدین، پارسا، خدا ترس، با وجدان، درستکار، بسیار دقیق، مصر، پافشار، وسواسی، عضو صومعه، عضو راهبه خانه، دیر نشین، خان ...
تقدس، پاکدامنی، قدوسیت
(انگلیس - عامیانه) آدم پوشالی، آدم پر مدعا
کفرامیز، نامقدس سایر معانی: نا اشو، مورد بی حرمتی، unhallow عمل کفر امیزکردن، نامقدس کردن