معنی

کشیش، الهی، خدایی، عبادتی، یزدانی، قابل رحمانی، غیب گویی کردن، فال گرفتن، استنباط کردن
سایر معانی: ربانی، ملکوتی، مذهبی، دینی، (عامیانه) خوشایند، زیبا، دل پسند، معرکه، عالی، روحانی، پیش گویی کردن، آینده بینی کردن، (از روی غریزه یا شم) دریافتن، درک کردن، مقدس، سپنتا، اشویی، آسمانی، وابسته به الهیات، معقول و منقول، نیکو، بسیار خوب، عالم الهیات، یزدان شناس، حدس زدن، گمان زدن، تخمین زدن

دیکشنری

الهی
اسم
priest, clergyman, provost, cleric, evangelist, divineکشیش
فعل
infer, deduce, construe, divine, educe, elicitاستنباط کردن
divineغیب گویی کردن
presage, divine, soothsayفال گرفتن
صفت
divine, celestialالهی
divineخدایی
divineیزدانی
devotional, divineعبادتی
divineقابل رحمانی

ترجمه آنلاین

الهی

مترادف

واژه‌های مشابه

پیشنهاد شما

کاربر گرامی، می‌توانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.