unhallowed
معنی
کفرامیز، نامقدس
سایر معانی: نا اشو، مورد بی حرمتی، unhallow عمل کفر امیزکردن، نامقدس کردن
سایر معانی: نا اشو، مورد بی حرمتی، unhallow عمل کفر امیزکردن، نامقدس کردن
دیکشنری
بی نظیر
صفت
unholy, unhallowedنامقدس
blasphemous, profane, unhallowed, unholyکفرامیز
ترجمه آنلاین
نامقدس
مترادف
deconsecrated ، irreligious ، secular ، unblessed ، unconsecrated ، ungodly ، unsacred ، unsanctified