مالش مختصر، سایشی سایر معانی: (تصویری که با قراردادن کاغذ روی سطح حکاکی شده و مالیدن مداد و غیره بر آن به دست می آید) روبرداشت [نساجی] مالش - مالش دادن - سایش
دیکشنری انگلیسی به فارسی
[نساجی] چرم مالشی - چرم مالش دهنده
[نساجی] ساییدن زنگار - ساییدن زنگ تجهیزات فلزی - رنگبری
کتک حسابی، چوبکاری جانانه، زدن، ضرب
[نساجی] ثبات ماشی تر
[نساجی] مقاومت سایشی
سایش، خراش، اصطکاک، مالش سایر معانی: ساییدگی، رفتگی (در اثر مالش)، همسایش، فرسایش، فرسودگی، از دست دادن کارمند (و غیره) به طور عادی (مثلا بازنشستگی و غیره) [عمران و معماری] سایش - فرسایش اصط ...
هزیمت، شکست، شکست دادن، پیروز شدن، مغلوب ساختن، از شکل افتادهگی سایر معانی: برباد دادن، نقش برآب کردن، ناکام کردن، باخت، مغلوب کردن، فایق آمدن، خنثی کردن، عقیم کردن [حقوق] باطل کردن نفی کردن ...
ورنی سابخور [مهندسی بسپار ـ علوم و فنّاورى رنگ] نوعی ورنی حاوی رزین سخت که میتوان سطح آن را سابید و صاف کرد
واژههای مصوب فرهنگستان
شلاق زنی، لیس، لیس زنی، بشکل دراوری سایر معانی: لیسیدن، لیسش
ماساژ، مشت و مال، ماساژ دادن، مشتمال دادن، مشت و مال دادن سایر معانی: مالاندن، (از ریشه ی عربی)، مالش [سینما] پیام فیلمساز [کامپیوتر] تغییر دادن ؛ ماساژ دادن ؛ پردازش داده ...
پولکی، سرباز مزدور، ادم اجیر، مغرض، قابل فروش سایر معانی: نبرد پیشه، (کسی که برای پول هر کاری می کند) مزدور، خریدنی، آزمند، پول دوست، مزدوروار، آزمندانه