mercenary
معنی
پولکی، سرباز مزدور، ادم اجیر، مغرض، قابل فروش
سایر معانی: نبرد پیشه، (کسی که برای پول هر کاری می کند) مزدور، خریدنی، آزمند، پول دوست، مزدوروار، آزمندانه
سایر معانی: نبرد پیشه، (کسی که برای پول هر کاری می کند) مزدور، خریدنی، آزمند، پول دوست، مزدوروار، آزمندانه
دیکشنری
مزدور
اسم
mercenaryسرباز مزدور
mercenary, pensionaryپولکی
mercenaryادم اجیر
صفت
mercenary, self-interestedمغرض
salable, marketable, alienable, mercenary, venal, vendibleقابل فروش
ترجمه آنلاین
مزدور
مترادف
acquisitive ، avaricious ، bribable ، corrupt ، covetous ، grabby ، grasping ، miserly ، money grubbing ، selfish ، sordid ، stingy ، unethical ، unprincipled ، unscrupulous ، venal