نمایش بازیگران سیار
دیکشنری انگلیسی به فارسی
کاغذبزرگی که یک روی ان چاپ شده باشد
سطح پهن هرچیزی سایر معانی: هریک از دو طرف کشتی (بالای آب)، پهلو (کشتی)، به پهلو، از پهلو، حمله ی شدید (در رسانه ها و غیره)، کلا، یکسر، بدون استثنا، (در کشتی های جنگی قدیم) کلیه ی توپ های یک ...
[زمین شناسی] معابر موازی یک سری از پادگانه های موجی که با وجود واقع بودن در سطوح متفاوت یکی از دامنه ها یا کناره های یک دره یخچالی، با هم موازی اند، مانند نمونه های مشاهده شده در Clen Roy اس ...
تخطی کردن، دست درازی کردن، دست اندازی کردن، تجاوز کردن سایر معانی: (به تدریج یا یواشکی) تجاوز کردن (به ملک یا حقوق یا مرز دیگران)، فراروی کردن، تعدی کردن، دست یازیدن، فزون روی کردن، غصب کردن ...
قصبه، دهکده، دهی که در ان کلیسا نباشد سایر معانی: دهکده ی بسیار کوچک، قصبچه، هاملت (نمایشنامه ی معروف شکسپیر)، نام قهرمان ونمایشنامه تراژدی شکسپیر
حمله کردن بر، تجاوز کردن، تهاجم کردن، هجوم کردن، تاخت و تاز کردن در سایر معانی: مورد تاخت و تاز قرار دادن، (با جنگ و قشون) گرفتن، تجاوز (نظامی) کردن، برتاختن، تاخت و تاز کردن، دست یازی کردن، ...
اتصال، خط اتصال، ربط، تقاطع، نقطه اتصال، برخوردگاه سایر معانی: پیوند، جفت شدگی، همبست، پیوندگاه، محل اتصال، محل برخورد (دو راه یا راه آهن و غیره)، محل تقاطع، بندگاه، دوراهی، چندراهی، ـ راهی ...
پرت، مخرج، درب، درگاه، در رو، بندرگاه، بندر، بندر ورودی، مبدا مسافرت، دورازه، شراب شیرین، لنگر گاه، حمل کردن، بردن، ببندر اوردن، ترابردن، بارگیری کردن سایر معانی: مخفف:، کشور پرتغال، کشتی گا ...
یک وری سایر معانی: از یک طرف، از یک سوی، یکسویه، یک طرفه، از پهلو، یک بری
ایستگاه تلاقیـ سبقت [حملونقل ریلی] نیمایستگاهی که اغلب برای سبقتگیری قطار تندرو از قطار کندرو یا برای آزاد کردن مسیر حرکت دو قطار مقابل مورد استفاده قرار می&zwn ...
واژههای مصوب فرهنگستان
(ارتش) ساعت صفر، هنگام آغاز (عملیات)، آغاز هنگام، سر هنگام، هنگام حمله یا حرکت تعیین شده قبلی، لحظه شروع ازمایشات سخت، لحظه بحرانی